نقش پیوست فرهنگی در ساماندهی فضاهای شهری
دکتر محمدمهدی جهان پرور
مقدمه
تحولات سریع کالبدی و عملکردی شهرهای عصر حاضر، ضرورت توجه به پیامدهای فرهنگی پروژههای شهری را برجسته کرده است. از اینرو پیوست فرهنگی به عنوان ابزاری برای تحلیل اثرات فرهنگی مداخلات شهری، میتواند زمینهساز ارتقای کیفیت زندگی، تقویت هویت شهری و پیشگیری از تعارضات اجتماعی باشد. لذا در این یادداشت با رویکردی میانرشتهای به نقش، کارکرد و ظرفیتهای پیوستنگاری فرهنگی در ساماندهی فضاهای شهری پرداخته شده است و چارچوبی عملیاتی برای ادغام آن در نظام برنامهریزی شهری ارائه داده شده است. لذا در ابتدا این سوال مطرح می شود که چرا شهر نیازمند پیوست فرهنگی است؟ همانطور که می دانیم شهر تنها یک پدیده کالبدی – مدیریتی نیست؛ بلکه یک مصنوع فرهنگی – اجتماعی است. در واقع هر پروژه توسعه شهری از ساخت یک پل یا ایستگاه مترو تا ایجاد یک مال تجاری، بوستان، پیادهراه یا بازآفرینی یک محله تاریخی، پیامدهایی بر ارزشها، تعاملات اجتماعی، الگوهای رفتاری و حس هویت شهروندان دارد. لذا در فقدان ارزیابی فرهنگی، بسیاری از مداخلات شهری میتوانند پیامدهای ناخواسته از جمله تضعیف هویت محلی، تشدید نابرابری فضایی، کاهش تعاملات اجتماعی، تغییر سبک زندگی بدون آمادگی اجتماعی، تضادهای فرهنگی میان نسل قدیم و جدید، اشغال فضاهای عمومی توسط گروههای خاص، تجاریزدگی فضاهای شهری و حذف کارکردهای فرهنگی تولید کنند. به عبارتی پیوستنگاری فرهنگی میکوشد قبل از اجرای طرحهای شهری، پیامدهای فرهنگی آنها را شناسایی و مدیریت کند.
مفهوم و کارکرد پیوست فرهنگی در شهر
پیوستنگاری فرهنگی (Cultural Impact Assessment) فرایندی نظاممند برای تحلیل اثرات فرهنگی هر سیاست، طرح یا پروژه است که کارکرد آن در ساماندهی فضاهای شهری شامل موارد زیر است:
- تحلیل اثرات فرهنگی – اجتماعی پروژه: ارزیابی اینکه پروژه، چگونه الگوهای رفتار جمعی را تغییر میدهد؟ چه پیامدهایی برای گروههای مختلف (جوانان، سالمندان، کودکان، زنان، مهاجران) دارد؟ و اینکه آیا سبب تقویت انسجام محلی میشود یا آن را تضعیف میکند؟
- تشخیص حساسیتهای فرهنگی: ساماندهی فضاهای شهری بدون توجه به حساسیتهای قومی، محلی، تاریخی و هویتی، میتواند تعارض و مقاومت اجتماعی ایجاد کند و این، پیوست فرهنگی است که میتواند این حساسیتها را شناسایی و هشدار دهد.
- حفاظت از هویت شهری: هویت شهری یک سرمایه نرم است، اما در طرحهای عمرانی اغلب نادیده گرفته میشود. از اینرو پیوست فرهنگی تضمین میکند تا اول، بافت تاریخی نابود نشود، دوما، عناصر بصری و نشانههای هویتی حفظ یا بازآفرینی شوند، و سوما، معماری جدید با معنای فرهنگی مکان سازگار باشد.
- افزایش مشارکت اجتماعی: بی تردید پیوست فرهنگی الزام به گفتوگو با جامعه محلی دارد. این مشارکت،نه تنها کیفیت طرح را بالا میبرد بلکه مقاومت اجتماعی را کاهش داده و حس مالکیت جمعی را نسبت به فضا ایجاد میکند.
کارکرد پیوست فرهنگی در انواع فضاهای شهری
برای درک کاربرد پیوست فرهنگی، باید نقش آن را در انواع پروژهها با توجه به پرسشهای زیر بررسی کرد:
- فضاهای عمومی (پارکها، پیادهراهها، میدانها) چه نوع تعامل اجتماعی را تقویت یا محدود میکند؟ آیا دسترسی برابر برای همه گروهها وجود دارد؟ و اینکه چه کاربریهایی ممکن است تعارض ایجاد کنند (مثلاً موسیقی خیابانی، پاتوقسازی، تجمعات نوجوانان) و مواردی از این دست؟
- آیا مراکز خرید و مالها باعث تغییر الگوی مصرف فرهنگی میشود؟ آیا فضای عمومی شهر را به کالای تجاری تبدیل میکند؟ و اینکه چگونه میتوان هویت بومی را در آن ادغام کرد؟
- شبکههای حملونقل شهری، ایستگاههای مترو، اتوبوسهای BRT، بزرگراهها و غیره، چگونه الگوهای رفتوآمد و تعاملات شهری را تغییر میدهند؟ آیا باعث گسست فضایی محلات میشوند؟ و اینکه چه پیامدهای فرهنگی بلندمدتی برای سبک زندگی خواهند داشت؟
- در بازآفرینی بافتهای فرسوده یا تاریخی، مرمت چگونه باید با ارزشهای فرهنگی ساکنان سازگار شود؟ آیا پروژه منجر به جابهجایی اجباری و از دست رفتن حافظه جمعی میشود؟ و اینکه چگونه میتوان زندگیپذیری و سرمایه فرهنگی محله را حفظ کرد؟
فواید ادغام پیوست فرهنگی در برنامهریزی شهری
- به منظور پیشگیری از هزینههای اجتماعی و فرهنگی جبران ناپذیر در آینده، پروژههایی مانند پلها، پارکها، مالها یا بزرگراهها نیازمند ارزیابی فرهنگی هستند. در غیر اینصورت ممکن است نیازمند اصلاحات پرهزینه شوند.
- در راستای بهبود کیفیت زندگی شهری، پیوست فرهنگی، شهر را به فضایی انسانمحور و نه صرفا کالبدی تبدیل میکند.
- برای افزایش مشروعیت و پذیرش اجتماعی پروژهها توجه به نظرات جامعه محلی اهمیت دارد و آنان را به عدم مقاومت یا مقاومت کمتری وادار می کند.
۴. با توجه به اینکه بسیاری از پروژههای شهری نابرابری فضایی و حاشیهنشینی نمادین ایجاد میکنند، پیوست فرهنگی میتواند موجب عدالت فضایی شده و آثار تبعیضآمیز را آشکار، اصلاح و تقویت کند.
چالشهای تحقق پیوست فرهنگی
اگرچه ضرورت مدیریت شهری روشن است، اما تحقق پیوست فرهنگی با چالشهای زیر روبروست:
1.با توجه به فقدان چارچوب استاندارد ملی هنوز هم در بسیاری از شهرها الگوی واحدی برای پیوست فرهنگی وجود ندارد.
- با نگاه کالبدی و مهندسیمحور در مدیریت شهری، طراحان شهری اغلب پیامدهای فرهنگی را غیرقابل اندازهگیری تصور می کنند.
- نکته دیگر، ضعف دادههای فرهنگی شهری برای ارائه تحلیل دقیق است. دادههایی همچون سبک زندگی، الگوهای استفاده از فضا، یا تعاملات اجتماعی که معمولاً وجود ندارد.
- در سرعت بالای پروژهها با زمانبندی فشرده، پروژههای عمرانی فرصتی برای ارزیابی عمیق فرهنگی باقی نمیگذارد.
چارچوب پیشنهادی برای پیوست فرهنگی در ساماندهی فضاهای شهری
گام اول، شناسایی ذینفعان از جمله، ساکنان محله، گروههای سنی مختلف، کسبه، هنرمندان، فعالان فرهنگی، معلولان، مهاجران، و گردشگران.
گام دوم، ارزیابی وضع موجود فرهنگی – اجتماعی مانند الگوی استفاده از فضا، شبکههای ارتباطی محلی، حساسیتها و سرمایههای فرهنگی و هویت مکان.
گام سوم، تحلیل اثرات فرهنگی طرح پیشنهادی، با تأکید بر تأثیر بر تعاملات اجتماعی، تغییر سبک زندگی، اثرگذاری بر برابری و دسترسی، و پیامدهای هویتی و زیباییشناختی.
گام چهارم، ارائه راهکارهای اصلاحی با تعدیل کاربریها، طراحی رفتارمحور، افزودن عناصر هویتی، و ایجاد فضاهای چندگانه برای گروههای مختلف.
تدوین نظام پایش فرهنگی
در نظام پایش فرهنگی، سنجههای کیفی و کمی، مشاهده میدانی، نظرسنجیهای دورهای، ارزیابی تأثیرات پس از بهرهبرداری، و سایر ابزارهای مورد نیاز مورد استفاده قرار می گیرد.
با توجه به آنچه بیان شد باید گفت که تغییر پارادایم در شهرسازی ضرورتی اجتناب ناپذیر است و پیوست فرهنگی دقیقا برای تحقق همین هدف طراحی شده است، چرا که پیوستن فرهنگی نه یک ابزار روبنایی، بلکه یک رکن بنیادی در مدیریت فضاهای شهری است. در واقع در جهانی که شهرها با سرعت و شتاب فراوان در حال تغییر هستند، نادیده گرفتن پیامدهای فرهنگی پروژهها، به انباشت نارضایتی، تعارضات اجتماعی، و فرسایش سرمایه اجتماعی منجر خواهد شد. در واقع ساماندهی فضاهای شهری زمانی موفق است که اولا، فرهنگ به عنوان عنصر راهنما در فرایند طراحی دیده شود، ثانیا، شهر برای انسان و زیستجهان فرهنگی او ساخته شود، و ثالثا، هویت و تنوع فرهنگی به عنوان منبع قدرت شهری به رسمیت شناخته شود.

