چکیده مقاله :
یکی از شیوه های تحلیل پدیده های فرهنگی در حوزه سیاست گذاری فرهنگی تهیه اطلس فرهنگی است. در کشورهای توسعه یافته مانند فرانسه, آمریکا, انگلستان و روسیه داده های پایه فرهنگی و مردم شناختی در مهندسی فرهنگی (کلان) کشورشان به طور مستمر مورد استفاده قرار می گیرد و نتایج آن در اطلس فرهنگی ارائه می شود. به هر حال, هر گونه اقدام و فعالیتی در دایره ارزیابی تاثیرات اجتماعی و یا پیوست نگاری فرهنگی و در نگاهی کلان تر تدوین چارچوب سیاست گذاری فرهنگی در کشور مانند تدوین نقشه مهندسی فرهنگی کشور, نیازمند خوانشی فرهنگی در قالب شاخص ها و مولفه هایی فرهنگی است که یکی از آن ها اطلس فرهنگی می باشد.هدف این تحقیق بررسی تاثیر تدوین اطلس فرهنگی در سیاست گذاری ها و مهندسی فرهنگی کشور است. ازاین رو, سوال تحقیق این است که شرایط و شاخصه های فرهنگ ملی و منطقه ای تا چه اندازه می تواند در بازنمایی ابعاد مختلف فرهنگ موثر باشد و این امر تا چه میزان در چرخه سیاست گذاری و مهندسی فرهنگی نقش دارد. همچنین, آیا می توان در این زمینه با تدوین اطلس فرهنگی ایران به نتایج مطلوبی در ارائه الگوی مهندسی کشور دست یافت؟ لذا با این پرسش ها می توان به تفاوت های فرهنگی در نواحی جغرافیای فرهنگی کشور که در نظرگاه هافستد مطرح شده به میان آورد. در این تحقیق بر اساس مطالعات کتابخانه ای و سندپژوهشی در کنار فراتحلیل پژوهش های ملی و بین المللی صورت گرفته, ابعاد و مولفه های اطلس فرهنگی ایران را که مبنایی برای پیوست نگاری ها و ارزیابی تاثیرات اجتماعی است, تبیین می شود.این پژوهش با تصویر بایسته هایی از آمارها و مطالعات صورت گرفته مانند مطالعات هافستد, گلوب و…, نشان می دهد که توجه به این عناصر می تواند, علاوه بر ارائه تعریفی جدید از اطلس فرهنگی, حیطه پیوست نگاری و ارزیابی های فرهنگی و اجتماعی در ایران را متحول و ابعاد جدیدی را بر آن بگشاید.